عنوان مقاله: شیوه کلاژ کاغذ در تصویرسازی معاصر ایران
نویسنده : آقاجانی،مریم
کتاب ماه کودک و نوجوان، شماره ۱۳۴ (صفحه ۵۵)
شناخت تکنیک کلاژ کاغذ و نقش آن در تصویرسازی معاصر ایران، محور اصلی این نـوشته است. بر هـمین اسـاس، ما با توجه نحوه به کارگیری این تکنیک در طول تاریخ نقاشی معاصر جهان، کوشیدهایم به فلسفه بـه کارگیری آن در هنر نقاشی توجه خاص داشته باشیم و پس از آن، به بررسی نقش کاغذ در این تـکنیک همت گماشتهایم. در این زمـینه، با تـوجه به تاریخچه کاغذ و خصوصیات آن در ایجاد فضاها و فرمهای مختلف، تلاش داشتهایم که به ساختار تکنیکی کلاژ کاغذ نزدیک شویم و در ادامه این پژوهش، به نقش کلاژ کاغذ در هنرهای تصویری ایران و جهان توجهی خاص کـردهایم و با این پشتوانه، به نقد و بررسی این تکنیک در تصویرسازی معاصر ایران و جهان پرداختهایم و هنرمندان صاحب سبک در این شیوه را معرفی کرده و آثار تصویری آنان را به نقد کشیدهایم.
مقدمه
در هنر دوره جدید توجه خاصی به تکنیک مـیشود. به هـمین دلیل، بنیان تفکر دوره جدید در هنر و به خصوص در نقاشی و تصویرسازی، بر شیوهها و روشهای مختلف است که با آنها بتوان آثاری متنوع و متفاوت به وجود آورد. در این میان، اصل اساسی در تصویرسازی، توجه به متن و نحوه ترجمه تصویری آن است. به هـمین عـلت تصویر گران با توجه به «متن»، در «صورت» تصویری آثارشان، به دو اصل توجه خاصی نشان میدهند که یکی از آنها «طراحی» است و دیگری «تکنیک» اجرایی. در تکنیک میتوان به نحوه به کارگیری رنگ و ترکیببندی آن و همچنین پلانبندی فرمها و فضاها توجه کرد و بـه هـمین دلیل، شناخت مواد اولیه و نحوه استفاده از آنها دارای اهمیت خاصی است. در میان انبوه تکنیکهای تصویرسازی، «تکنیک کلاژ» و به خصوص «تکنیک کاغذ کلاژ کاغذ»، جایگاه خاصی دارد. این شیوه، به دلیل سهولت در به کارگیری مواد اولیه، مورد استقبال بسیاری از هـنرمندان تصویرگر داخـلی و خـارجی است. بیشترین نیاز آن، شناخت ساختار عـملی و تـوجه بـه بنیانهای نظری آن است. در این نوشته، هدف اصلی شناخت عوامل مؤثر در زیبایی اینگونه آثار هنری است.
کاغذ چیست؟
فرهنگ لغات و بستر () کاغذ را اینچنین معرفی میکند: مادهای است لیـفی سـلولزی که کـوبیده، خرد یا ریشه ریشه میشود و کاغذ نمد، ماند بافته و یـا سـلسلهای است و دارای ضخامت، رنگ، استقامت و سطح یکنواخت است و این ورق، مرکب است از الیاف تک سلولزی که به شکل نمد درآمدهاند و به طوری کوبیده شـدهاند کـه سـلولزهای تشکیلدهنده آنها میتوانند به صورت کموبیش اشباع شده و خمیری شل،چسبنده و مـنسجم را تشکیل دهند.این خمیر شل،به صورت یک لایه نازک و یکنواخت به نام کاغذ درمیآید
خصوصیات کاغذ:
هشت نوع خصوصیت برای کاغذ وجود دارد که بـه تـرتیب عـبارتند از: ۱-درخشندگی:معیار با سنجش آن از میزان نور و بازتاب آن روی کاغذ به دست میآید.
۲-صافی:صافی سطح کـاغذ اسـاسا به احساس کلی فرد هنگام لمس کردن کاغذ چاپ شده بازمیگردد.
۳-جذب:میزان جذب مایعات و رطوبت جوی کاغذ را گویند.
۴-استحکام:میزان مقاومت آن نـسبت بـه پارگـی،کششی و کندگی را گویند.
۵-مقاومت سطحی:برای حفظ کیفیت و تحمل ساییدگی که برای این منظور به کـاغذ آهـار سطحی میدهند.
۶-ماتی کـاغذ:در دو سطوح کاغذ برای جلوگیری از پشتنمایی
۷-بافت پاکیزه:که عاری از هرگونه اجسام خارجی و تودههای الیاف است.
۸-انعطافپذیری کاغذ:در عین حـالتدار بـودن(شق و رقـّی)،انعطاف و شکلپذیری از خصوصیات مثبت کاغذ است.
انواغ کاغذ:
۱- کاغذ خوابیده ۲- کاغذ قالب ساخت ۳- کاغذ بافته شده ۴- کاغذ ماشینی ۵- کاغذ نماها
علاوه بر ایـن، کاغذها از نـظر نوع کاربرد و قابلیت، دارای تقسیمات فرعیتری نیز است:
الف- کاغذ روزنامه ب- کاغذ چاپ ج- کاغذ زبز و خـشن د- کـاغذ ظـریف هـ- کاغذ صنعتی
و انواع مختلف مقواها عبارتند از:
الف- مقوای جعبه ب- مقوای مخصوص مواد غذایی ج- مقوای جعبه
انواع حالتهایی که مـیتوان در بـعد سوم به کاغذ داد:
۱-خط انداختن ۲-شکاف دادن کاغذ ۳-پاره کردن ۴-فر دادن ۵-مچاله کردن ۶- پیچاندن کـاغذ ۷-بـافتن کـاغذ ۸-سوراخ کردن کاغذ ۹-نقش انداختن کاغذ ۰۱-لوله کردن کاغذ ۱۱-برجسته کردن کاغذ ۲۱-روش در قالب درآوردن کاغذ
انواع روشهای تصویرسازی بـا کـلاژ کاغذ:
۱-کاغذ بری(قطاعی): کاغذ بری سبکی است که در همه جای دنیا وجود دارد و بهطور کلی بـه دو دسـته تـقسیم میشود:
الف-مانکری (mankiri) به جای بریدن کامل سایه، خطوط اصلی طرح از روی کاغذی روشن به وسیله برشهای نازک برداشته میشود. پس از کـامل شـدن طـرح روی کاغذ سفید،آنرا روی کاغذ تیزه قرار میدهند.
ب-تصاویر سایهوار (Silhouette) در این روش،برش کاملی از طرح با کـاغذ تـیره یا سیاه داده میشود و بر زمینه روشنی قرار میگیرد.
۲-هنر سوخت:
در هنر سوخت، رنگهای مورد استفاده عمدتا غیرشفاف و پخته و سوخته اسـت. غالبا طـراحی سوخت چرم، مشتمل بر تصویری اصلی است که در متن کار قرار میگیرد و حواشی آن تـوسط تشعیر و تذهیب زینت داده میشود. کار برش چرم از دقـت بـالایی بـرخوردار است. در مرحله نصب، قطعات چرم رنگآمیزی و بریده میشود و روی زمـینه کـار میچسبد. پس از نصب، رنگآمیزی و صاف شده و برش طرح روی زمینه کار، نقوش پیش زمینه با قلم مـوهای بـسیار قلمگیری میشود.
۳-هنر کاغذ تا(اریگامی onigami ):
بهطور کلی اریـگامی خـلق یک سـری تـاهای هـندسی و الگوهای منظم و چیندار است و از انواع کاغذها بـرای سـاختن آن استفاده میشود. دو نمونه از انواع اریگامی عبارتند از:
الف-اریگامی فنی: این روش رابطه نزدیکی بـا هـندسه و ریاضی دارد و تاها از روی نظم هندسی است.
ب-مانی گامی (money gami) : که از پول کـاغذی به جای کاغذ اسـتفاده میشود.
۴-کلاژ در عـکس(فتومونتاژ photomontage ):
نوعی کلاژ با عکس است کـه گـاهی آنچنان به هم مربوط میکنند که گویی عکس بهطور عادی با دوربین گرفته شـده اسـت.معمولا این متد امروزه توسط نـرم افـزارهای گـرافیکی مثل« image-edit- Photomontage »انجام مـیگیرد و یـا ممکن است روی کاغذ چـاپ بـیشتر از چند نگاتیو چاپ شود.
۵-تکه برداری (decollge) :
عمل معکوس تکهچسبانیاست و معمولا با پاره کردن و برداشتن تکههایی از تصاویر دم دست مثل پوستر، میتوان شـکلها و بـافتهایی ایجاد کرد. یکی از هنرمندان ایرانی که بـه ایـن روش کـار میکند، علی هـاشمی شـهرکی است.
۶-نقش برجستههای کاغذی با اسـتفاده از کاغذهای رنگ شده:
در این روش با استفاده از رنگ روی کاغذ هنرمند به نقش برجستههای کاغذی، سایه، حجم و عمق میدهد. این روش بـه هـنرمند امکان میدهد تا انواع حالات رنـگپذیری را بـه نـمایش بـگذارد و تـأثیرات فریبنده به وجـود بیاورد.
۷-کلاژ بـا عکس (photo cllage) :
نحوه چیدن و یا سوار کردن عکسها در کنار یا روی هم است. یکی از کسانی که در این زمینه کارهای فراوانی انـجام داده «دیوید هـاکنی»است. او در سال ۱۹۸۰ به تجربههایی در روش کلاژ با عکس دست زد و تـصویرهای هـمزمان در نـقاشیهای کـوبیسم را بـه یـاد میآورد. او بعدها به ترکیب کردن نماهای مختلف باهم دست زد و به کمپوزیسیونهای خوبی دست یافت.
۸-روش کلاژ کاغذ سفید رو سفید (white on white) :
نگاهی گذرا به کلاژ کاغذ در طول تاریخ هنر:
دامنه کاربرد کلاژ (نقش چسبانی) و اشکال آن را دورههای مختلف، با کمی وقت میتوان به تمامی تاریخ هنر تسری داد. همچنان که از نام آن پیداست، میتوان کلاژ (نقشچسبانی) را به چسباندن هر نوع شی یا مواردی بر سطحی به نیت خلق اثر هنری معنا کرد.
اما هدف این نـوشته، بررسی آثـار است که به وسیله کلاژ کاغذ به وجود آمدهاند. به همین سبب، میتوان منشأ و ریشههای کلاژ کاغذ را در مشرق زمین جست؛ یعنی در زمان که تجارت کاغذ در چین و ژاپن رونق بسیار داشت. در خاور نزدیک، صحافان تـکههای بـریده کاغذی با جلوه مرمری را برای صحافی کتاب میبریدند و میچسباندند. نمونه خاص آنرا در قرن ۳۱ میتوان یافت؛ زمانیکه خوشنویسان ژاپنی اشعارشان را روی صفحات میچسباندند و این صفحات را در حقیقت به وسـیله تکههای کـاغذ خوش رنگ و به شکل غـیر مـعمول درست میکردند و یا نگارههایی از کاغذهای طلایی و نقرهای زینت میدادند.
در اروپای قرن ۷۱، کاغذ بریدههای سایهوار (Silhouette) در هنرهای تصویری پدیدار شد که در کلاژ(نقش چسبانی) کاربرد فراوانی یافت. در آلبومهای خانوادگی قـرن ۸۱ سـطح سیاه میان عکسهای چسبانده شـده کـاربرد عمومی داشت. اما از قرن ۱۹ به بعد، کلاژ (نقش چسبانی) با تولید انبوه و کاربرد کاغذهای بیمصرف عجین شد. بر همین اساس، با شروع جریانات مدرن در هنر نقاشی، گرایش نقاشان امروزی به تکنیک کلاژ بـیشتر و بـیشتر شد. به کارگیری کلاژ (نقش چسبانی) در آثار نقاشان سبک کوبیسم، نقطه آغاز این ماجرا بود. آنها با استفاده از کلاژ،کوشیدند کوبیسم تحلیلی (cubism Analytie) را از بن بست خارج کنند.بعد از اینها،فوتوریستها بودند که از کلاژ،در جهت تجسم و القای حرکت در آثارشان بیشترین اسـتفاده را بـردند و در ادامه، این جـنبش عاصی و طغیانگر «دادا» و «داداییسم» بود که نقاشان آن سعی کردند با استفاده از روش کلاژ، افکار مخرب خویش را به نمایش بگذارند.
اما بحث اصلی در اینجا، بررسی نـقاشی کلاژ کاغذ در تصویرسازی است که متأسفانه دانستههای ما درباره آثار و هنرمندان ایـن شـیوه هـنری بسیار کم و ناچیز است. ما به جز چند هنرمند معاصر در غرب که به این شیوه تصویرسازی میکنند،کس دیگری را نـمیشناسیم. هنرمندانی هـمچون «اریک کارل» و «لئولیونی» که در حقیقت تصویرگرانی برجسته هستند که به این روش توجه نشان دادهاند و به جـز با کـلاژ کـاغذ، زیبا خلق کردهاند.
البته استفاده از کلاژ در تصویرسازی کتابهای کودکان در ایران، پس از راهیابی رنگ در کتابهای کودکان شکل گرفت. تصویرگری کتاب عمو نـوروز، اثر «فرشید مثقالی»، در سال ۱۳۴۶، از نخستین کاربردهای حرفهای کلاژ پارچه و کاغذ در تصویرگری کتابهای کودکان است.
«یوتا آذرگین» تصویرگری کتابهای بـزی که گم شد، آهوی گـردن دراز و راز کـلمهها را با استفاده از کاغذهای رنگی پر نقش و نگار، عکس، تکههای پارچه و پشم به انجام رساند. در دوران چاپ مجلات پیک در دهه پنجاه، استفاده از کلاژ رنگی با استفاده از قطعات نقاشی شده کاغذ رنگی و تکه پارچه، در آثار تصویرگرانی همچون «مهرنوش معصومیان» و «ژانت مـیخاییلی» به فراوانی به کار گرفته شد.
در میان آثار تصویرگران دهههای اخیر، به کتابهایی چون زیباترین آواز و شکلسازی با کاغذ روزنامه، اثر«نیره تقوی»، لالایی و نقلی، اثر «مهرنوش معصومیان»، پارچهها و برگها، اثر «مرتضی اسماعیلی سهی»، عروسکهای کاغذی، اثر «گلی توکلی»، هزار پاغوله اثر«کریم نصر»، فیل در خانه تاریک، اثر مرحوم «بهرام خائف» و قورقوری، اثر «لادن نیزاری» برمیخوریم که گونههای مـختلف کلاژ در آنـها به کار رفته است.
خداحافظ تا بهار و باغ بلورین، اثر «نسیم آزادی»، پوتی پوتی پنبه، اثر «غلامعلی مکتبی»، من همانم و کاوه آهنگر، اثر «ندا عظیمی»، دختر نارنج و ترنج و آقای پاییز، اثر «هدا حدادی»، ایوب و باید به فکر فرشته بود، اثر «خداحافظ میرآفتابی» از نمونههای جالب کلاژ در میان تـصویرگران ایرانی است.
نقد و نـظری بر تصویرسازان کلاژ در ایران
-هدا حدادی:
کاربرد کلاژ در آثار هدا حدادی، به عنوان یک راهکاری اساسی در شکل دادن به ساختار تصویرسازیهایش، نقش بنیادی دارد.
برشهای فرم تند و نیز بر زمینهای سفید رابطه بین اشیا و آدمها را تعیین میکند. به لحـاظ موفقیت در دسـتیابی به راه حلی قابل قبول در سازماندهی بصری،میتوان آثار او را به دو دوره تقسیم کرد. دوره اول، آثاری که در آن رنگ به وفور یافت میشود و فرمها شکلی نسبتا خشن و تند و تیز یافته و دوره دوم که رنگ تلطیف شـده و در کـیفیت مـوضعی بافت اشیا نمود بیشتری پیـدا کـرده است.
در آثـار دوره اول، خشونت نسبی و تمایلات اکسپرسیونیستی به چشم میخورد که به واسطه رنگهای تیره، نمودی سایهدار به آدمها و اشیا داده است. با وجود زمینه سفید، انگار که آدم ها در فـضایی تـاریک با یکدیگر گفتوگو میکنند. رنگها کیفیتی چرکتاب دارند و کـلاژها بـرشهایی سرد و کم انعطاف نسبت به موضوع و مضمون داستان هستند. تیرگی نسبی فرم موجب گردیده که فضای سفید، زمینه ارتباط خود را با شـکل از دسـت دهـد و بریدگی کنارهها نمود بیشتر و برجستهتری پیدا کند. بافتهای که او کلاژ مـیکند، تصاویر مجلات و کتابهایی است که جنسی متغیر و متنوع دارد. اما این تنوع، موجب عدم تمرکز بیننده بر فرمها و حالتها و روابط داستانی میشود کـه مـادر و فـرزند در آن قرار دارند. آدمها همچون رویاتهایی سرد و بیتفاوت نظارهگر یکدیگرند و واکنش انـسانی در بـین آنها به حد اقل ممکن میرسد.
در دوره دوم، زمانی که فرمها روی یکدیگر قرار میگیرند، فضای معلقی ایجاد میشود. این به هم نـهادن فـرمها مـوجب میگردد که موضوع به شکلی مبهم و پیچیده درآید و کثرت بافتها، به پیچیدگی فـرم مـیافزاید و کـودک مخاب را دچار شکل و سادگی روح او را مخدوش کند.
نقاط اوج آثار هدا حدادی، دورانی است که کلاژهای او محدودیت پیـدا میکنند و بـه جـای آثار چاپی و مجلات، از کاغذهای حاضر و آماده بافتدار و برگ گیاهان بهره میگیرد. این شکل از کلاژ، موجب انـسانیتر شـدن آثار او و میل او به بازگشت به طبیعت میشود. حتی کاغذهای دستسازی که او استفاده میکند، جلوههایی از طبیعت را در کـارهایش جـلوهگر میسازد.
مضمون آثـار او نیز همخوانی بسیار با نوع تکنیک کاریدارد و موجب صرافت بیانی قابل تحسین در آثارش میگردد. لطافت فـرمها و افـزایش عمق فضاهای تصویر او، حاصل کاربرد کاغذهای بافتدار است که حالتی ترانسپارنت به فضاهایش میدهد و مـوجب کـیفیتی شـفافگونه به تصاویر و احساسی از عمق در فضایی دو بعدی میشود. این کیفیت در برابر فرمهای برگ که نماینده حشرات در حالت پرواز یـا نـشسته هستند، احساس خوشایندی از کیفیاتی چون وضوح و عدم وضوح، نرمی و خشکی و… ایجاد میکند. تمامی این احساسات ناشی از آن اسـت کـه کـیفیت انتزاعی فرمهایش تشدید شده و پیش از آنکه شکل یک حشره، زمین، صخره و گیاهی باشد، ما را با سطح بافتدار کلاژها روبهرو مـیکند و کـمبود رنـگ و مشابهت آنها موجب میشود که فرمها نقش بیشتری در انتزاعیتر کردن تصویر داشته بـاشند، به گـونهای که ناظر بین انتزاع و واقعیت به چالش گرفته شود.
فضاسازی در آثار هدا حدادی هم شکلی پختهتر دارد و رابطه بین فـرمها نشاندهنده کـاربرد بافت در ایجاد رابطههای منطقی بین اشیا است و خلأ نقشی فعال در ارتباط با بـقیه فـرمها دارد و سکوتی مرموز و خوشایند به تصاویر داده است. معمولا حـدادی بـرای سـاختن تصاویر، از عنصری قالب که گاه زمین اسـت با وسـعت زیاد استفاده میکند که بقیه فرمها روی آن سوار میشوند.
عناصر تزیینی که شکلی توصیفی یافته، همه مـوجب و هـیجان و حرکت و تمامی آنچه نشانههای زنـدگی اسـت، میشوند. استفاده از کاغذهای مـختلف بافتدار، فرم غـالب تـصاویر را تشکیل میدهند و آن کیفیت رازگونه و ملایمی که تـصاویر قـبلی داشته است. در این تصاویر به هیجانات شادیآور انسانها تبدیل میشود. عدم کاربرد برگ و گـیاهان، موجب شـده فرمهای آزاد و ارگانیک کمتر به چشم بخورد و تـیزیها و فرمهای لبهدار نمود بـیشتری پیـدا کنند. این امر موجب نگردیده تا از لطـافت و جـلوههای انسانی فضای تصویر کاسته شود. حدادی هنرمندی است که مسیر تحولات آثارش، از حرکتی رشـد یـابنده از حذف زوائد و فرمهای زائد از کلاژ نشان دارد. ایـن عـمل مـوجب گردیده که به فـرمهای صـریح و دوستداشتنی دست یابد تـا مـخاطب او، بدون دردسر هم با نمایش بازنمایه از جهان و پدیدهها ارتباط برقرار کند و هم در خیالپردازیها و رمـزگونی آثـار دچار چندان مشکلی نشود. صراحتی که در اولیـن بـرخورد زبان گـویای خـود را حـفظ میکند تا مجال بـیشتری برای خیالپردازی به وجود آید.
او هنرمندی است که با کاربرد آگاهانه کلاژ، به فرمهای هندسی و خشک کاغذ کـیفیتی رازگـونه و انسانی میدهد تا هر فرم نـشانهای از نـبض حـیات گـردد. نشانههایی کـه دیدن آن، هویت هـنرمندی صاحب سـبک را به یاد میآورد.
-مهرنوش معصومیان:
کلاژهای مهرنوش معصومیان،از طراوات و گویایی بسیاری برخوردار است. این خـصوصیت بـه واسطه سـادگی در کاربرد رنگ و استفاده بافتهایی به دست مـیآید کـه جـنسیت اشـیا و آدمـها را تـعریف میکند و موجب توصیفی شدن بافتها برای نمایش جنسیت اشیا و آدمها میگردد.
این خصوصیت توصیفی موجب میگردد تا روابط بین تصاویر، به روشنی و سادگی قابل فهم گردد و فضا و فرم در پیوندی و قابل قـبول قرار گیرند. سطوح رنگی در کارهای او خیلی تخت و ساده و یا با یک بافت از پیش آماده مثل پارچه، کاغذ کادو و… پوشیده شده است. آدمهایی با چشمان ریز که حالتی مبهوت و خیره به اطراف خود دارنـد، شکلی ارگـانیک و منحنی دارند و در فضا و بعضی قسمتها ساختاری هندسی و نامنظم پیدا میکند.
ریتم رنگی و تکرار رنگها در نقاط مختلف و به ابعاد کوچک و بزرگ،موجب وحدت و پویایی تصویر میگردد؛ هرچند یکنواختی سطوح و پرکنندگی بافتها که داخل شکلهایشان قرار گیرند بـا هـرگونه تحرکی مقابله میکنند. به دلیل غلبه سطوح به خطوط،رابطه بین فرم و فضا،خلأو ملأ رابطهای تنگاتنگ است و سطوح روشن فضا به شکلهای مختلف وارد محدوده اشیا و آدمها مـیشوند و فـرم آدمها و اشیا، با فضای اطراف در تـقابل و کـشاکشی مستمر است.
به عنوان مثال، جمع خانوادهای را میبینیم که مادر درحالیکه کودک شیرخوار را در بغل گرفته است، به پسر خردسال خود خیره نگاه میکند. مادربزرگ دستها را به نشانه شکرگزاری بالا گـرفته است. پدر بـه نقطهای در سر سفره نـگاه مـیکند. چشمهای بیضی وار، لبهای مورب و روبه پایین موجب گردیده حالت شکلی بهتزده پیدا کند. تنها چشمان کودک و پسر خردسال گرد میباشد و به آن حالتی آرام داده است.
-حافظ میرآفتابی:
شاید کاربرد کلاژ در آثار حافظ میرآفتابی نقشی مطلق دارد. اگر در آثار تصویرگران و هنرمندانی که مـلاحظه کـردیم، کلاژ نقشی مکمل و یا عمده در شکلگیری فضای تصویر داشت، در آثار حافظ میرآفتابی تمامی بار شکلگیری مفاهیم و رابطه بین عناصر تصویر، بر دوش عکسهای بریده شده از کتب و مجلات و عکسهاست. عکسهایی از دورانها و مکانهای مختلف جغرافیایی، زمانهای مختلف را درمینوردد تـا فـضایی فرازمانی، فرامکانی بـیافریند. تصاویر مجسمههای کلی مردم عهد قاجار، سیاستمدارها، نگارگری، هنر بیزانس یا تصویر کودکی نشسته روی صندلی بهتزده که نظارهگر عکسهای خود است. تمامی ایـن تصاویر، احساسی به بیننده القا میکند که قهرمانهای داستانهای خود را میتواند در هر نـقطه از کـره خـاکی و در هر دورهای پیدا کند.
گاه تکه چسبانی موجب میشود که مضمونی سورئالیستی از تصاویر استنباط شود و عناصر همجنس و به لحـاظ زمـانی مغایر که کنار هم مینشینند، شکلی توهمزا و غیر عادی پیدا کنند. او برای اینکه از فـضاهای غـیر مـتجانس با یکدیگر یک کل واحد بسازد، از ترفندهای مختلفی استفاده میکند. نخست آنکه با تغییر رنگ تصاویر در کـامپیوتر، میکوشد ارتباطی هارمونیک بین نقاط مختلف تصویر به وجود آورد و رنگبندی تصویرش را منجسم کند. همین تـغییر رنگ موجب میگردد تـوهم و خـیالپردازی فضای تصویر تشدید شود.
در یکی از آثارش، گروهی از مبارزان جنگل را با تنالیته آبی و سرد میبیند تا گوشهای از فضای کار خود را مورد تأکید قرار دهد. مبارزن جنگل ساکت در فضای سرد، در کنار منظرههای تزیینی و زیبا از نگارگری ایرانی است. آن طـرفتر، بالای سر آنها دو شخص از قبیلهای بیابانی قرار گرفته و آنها با چهرهای بهتزده مجسمهای خمیری خیمهشببازی، پنداری نظارهگر این ماجراها هستند.
معمولا انتخاب تصاویر او، چهره آدمهایی است که نظارهگر بینندهاند و انگاری که منتظر هستند تا عکاسی از آنها تصویری بـسازد. این کـیفیت صامت و کمتحرک تصاویر، موجب میگردد که بار روایی تصاویر کاهش یابد و آدمها و موجودات به طبیعت بیجانی از انسان و پدیدهها تبدیل گردد و به همین دلیل، یافتن رابطه بین این برشها و تصاویر کاری سخت و گاه غیر مـمکن اسـت. اگر هم تعاملی باشد، اینجا نتیجه رابطه رنگی و هنری تصاویر است.
شاید یکی از عواملی که موجب میگردد رابطه بین تصاویر دچار خلل و کاستی شود، نقش کمرنگ هنرمند در بازسازی تصاویر و کاربرد بیطرفانه وی در استفاده از تصاویر باشد.
او تنها بـا بـرش تصاویر و چسباندن آنها کنار یکدیگر، فضاهای خود را میسازد؛ بدون آنکه فرم تازهای پیدا کند. اینچنین حالتی، موجب میشود گاهی ما شاهد آلبوم عکس از تصاویر مختلف باشیم که تنها کنار هم چیده شده است؛ بدون آنکه تـلاشی در جـهت ایـجاد رابطه بین آنها گردد.
اما این وضـعیت حـالتی بـه سامان یافته است اندازه تصویر بزرگ دختری که روی صندلی نشسته است و فرشتگانی که برشی از نقاشی دوران بیزانس و نقاشی قاجار و نگارگریی ایرانی کنار یـکدیگر چیده شدهاند.
شاید بـرای مـا کمی غیرعادی باشد و ندانیم که هنرمندی را که هـیچ نـقشی در شکلگیری تصویر ندارد و تنها با کنار هم قرار دادن تصاویر به نتیجه نهایی کار خود دست مییابد،چگونه میتوان هنرمند نامید.اما باید گـفت حـافظ مـیرآفتابی،با رویکردی پست مدرنیستی تصاویرش را سامان میدهد.یکی از خصوصیات هنر پستمدرن در اواخـر دههء ۵۰ به بعد حذف دست هنرمند ماهر و با استعداد بود.برای هنرمند پست مدرن،مهارت فنی و دیدگاههای شخصی،به فرآیندی گاه سـرد و خـنثی تـبدیل میگردد. آنچه برای هنرمند مطرح بود،بیان ایده بود،خواه این ایده از دستان هـنرمند تـجسم پیدا کرده و یا توسط شخصی دیگری اجرا شده باشد.مهم این است که ایده آن به هنرمند تعلق دارد.
با وجـود کـیفیت پسـت مدرنیستی آثار او،هنوز رگههای سازمانبندیهای بصری مدرن در آثار وی به فور یافت مـیشود.او بـه دنـبال یافتن راه حلی بصری برای بیان مفاهیم خود است،اما با کمی تساهل و تسامح پستمدرنیستی.او بـه دنـبال یـافتن شخصیتی فرامکانی و فرازمانی برای خود است،اما معمولا قالب فرمهای او از عناصر تاریخ ایرنی شکل میگیرد.
-کریم نصر:
کلاژ در آثار کـریم نـصر،نوعی دستیابی به یک طرح جدید است؛به شکلی که خود او هم به مراحل کار آگـاهی دقـیقی ندارد.
کلاژ بـرای او راهی روشن برای پیدا کردن طرحهایی است که به شکلی اتفاقی پدید آمدهاند. او زمـانی کـه بخواهد درختی بکشد،امکان اتفاقی بودن کلاژ،این امکان را به او میدهد که انواع حالتهای مختلف یـک سـوژه را مـختلف را تجربه کند و از میان آنها،طراحیهای تازهای فراهم آورد. همانطور که هنرمندان دادا و سورئالیست،مانند ماکس ارنست کـه مـدادش را روی کاغذ مالش میداد و شکلی اتفاقی به وجود میآورد و دور بخشی که به نـظرش جـالب بـود خط میکشید.این راهی بود برای به دست آوردن طرحی که بهطور معمول و از پیش تعیین شده شکل نمیگرفت.
زمانیکه کـریم نـصر از کـلاژ استفاده میکند،از این شکل تصادفی که میتواند کلاژ فراهم آورد، بهره میگیرد.او بـریدههای کـاغذ را روی زمین میاندازد و نگاهشان میکند تا از میان طرح تصادفی آنها،به فرمهای دلخواه و تصادفی بود خود برسد.البته برخلاف هـنرمندان سـورئالیست و دادا که فرمهای تصادفی خود را به حال خود رها میکردند تا همان حس بـاقی بـماند،کریم نصر پس از یاافتن تصاویر و صحنههای دلخواه خود،آنرا در نظمی اسـتوار و حـساب شـده سامان میدهد تا ترکیبی آکادمیک و منطقی از این فـرآیند بـه دست آورد.عملی که باعث میشود تا دیگر محصول نهایی او اثری سورئال یا دادایـستی نـباشد و سرانجام ترکیبی از اشیا و پدیدههاست کـه در کـنار هم بـهطور تصادفی چـیده شدهاند.
-مرتضی اسـماعیل سهی:
اسماعیل سهی از تصویرگرانی است که به روش صـریح و گـویا و خیالانگیز،با استفاده از عناصر طبیعی و ارگانیک،به فضاهای صمیمی و گویایی دست مییابد و به طرز اعـجابانگیزی مـا را با موجودات و جانوران و فضاهای طبیعی ارتباط مـیدهد.او تنها با استفاده از چـند بـرگ با رنگهای سبز تیره و روشن،فضای لطـیف شـدهای میسازد که جانورانی آرام و ساکن در ملایمتی مرموز،ما را به نظاره نشستهاند.گاهی این برگها شکلی از درخت را تـجسم میکنند.
برگهای ریـز ودرشت،در ریتمی گاه تکراری و گـاه مـتنوع فـضایی آرام،پویا و عمیق را پدید مـیآورد کـه موجب میگردد فضای تـخت و سـاکن پسزمینه،به حفرههایی شکل دار و پویا تبدیل شود و رابطه مستحکمی بین فرم فضا ایجاد گردد.
این مسطح بودن پس زمـینه،در عـین حال این فرصت را به مخاطب میدهد کـه اشـیا و موضوعات اصـلی بـه راحـتی رابطه مستحکم و غیرقابل تـفکیکی از یکدیگر پیدا کنند.فضا،هم منفصلکننده فرم و پدیدههاست و هم نقش ارتباطدهنده بیشتر آنها را ایجاد مینماید.
از نکات جالب تـوجه در کـلاژهای او،سعی وی در فرم برش برگهاست.این نکته موجب مـیشود کـه فـرم از صـراحت بـیشتری برخوردار باشد و پیچیدگیهایی کـه مـیتواند سادگی کودکانه تصاویر را از بین ببرد،ممانعت کند و رابطهای که بین برگ به عنوان یک شیء واقعی و تصاویری تـرکیبی کـه از ایـن رابطه برقرار میشود،فضایی خیالانگیز پدید آورد.به این شـکل،او هـم بـه خـیالپردازیهای کـودک پاسـخ دهد و همنیازهای آموزشی او را جبران میکند؛فضایی که در اوج بیواسطهگی و صداقت ایجاد میگردد.
به دلیل استفاده از عناصر گیاهی و طبیعی،معمولا آثار وی برای موضوعات زیستمحیطی بسیار مناسب است و کتابهای وی مستقیم و یا غیر مستقیم،اشاره صریحی بـه این موضوعات دارد.او گاه جنبههای علمی از قبیل زرد شدن برگها را به نمایش میگذارد.
-نازنینآیگانی:
نازنین آیگانی روشی خاص در کاربرد کلاژ دارد.او با استفاده از یک سری توریهای کاغذ که از تورهای کاغذ سینی نهچندان پر جلوه از لحاظ رنگ،اما با تـأکید بـه فرم سایههای لبههای کاغذ، آرامش تزیینی آفریده است.این امر به واسطه کلاژ سفید روی سفید،صورت گرفته است.ابتدا او این کار را برای مدرسه نابینایان و کودکانی که قادر نیستند ببینند،انجام داد.نابینایان نقش را به خوبی نمیشناسند،ولی از هـمه چـیز تصویر دارند و از تمام حسها استفاده میکنند و حتی در خواب،تصویر چیزها را میبینند.
از آنجا که فرمهایی که او استفاده میکند،اکثرا تزیینیاند،برای ممانعت از تزیینی شدن شکلها، با گذاشتن لکه رنگها بـر روی ایـن نقوش،شکل منظم و تزیینی آنرا تـغییر مـیدهد.راهحل دیگری که برای جلوگیری از تزیینی شدن کار استفاده میکند،تغییر ارتفاع کلاژهاست تا تقارن و یکنواختی آنرا تغییر دهد و فرمهای نابرابر از شکل و اندازه ایجاد کند و همین امر موجب مـیشود تـا فرمهای فیگوراتیو شکل بگیرند.او مـعمولا بـرای بزرگسالان از نقش و مونتاژ بهره میگیرد تا شکل طبیعیتر و بازنمایانهتر پیدا کند.
یکی از ویژگیهای بعضی از کارهای او،این است که معمولا کلاژ وقتی چاپ میشود،کیفیت کلاژ بودن خود را از دست میدهد.اما در کتاب گفتوگوی تمدنها،کلاژ بعد از چاپ شدن کـتاب صـورت میگیرد و روی هم قرار داده میشود.این کتاب متنی نداشت و پر از جیبهایی بود که داخل هرکدام تصویری قرار داده شده بود.یک کره زمین بود که روی کتاب جیب کار گذاشته شده و در آن خانهای بود و بـه وسـیله یک نخ بـه کتاب وصل شده بود.هر صفحه از کتاب دو قاره و بچههای هر قاره را نشان میداد.بچه فرشته را درمیآورد و میانداخت داخل قـاره.فرشته دو طرفه بود و به ترتیب میرفت داخل هر قاره تا به آخـرش بـرسد. در نـتیجه،با یک کلاژ متحرک روبهرو میشویم.این امر موجب میشود که کودک بتواند رابطه متقابل با کتاب داشته باشد و بر فـرم و نـحوه قرارگیری آنها تأثیر بگذارد و درون کتاب دخل و تصرف کند؛ مثلا فرشته را از نخ جدا کند.ما بـا یـک کـلاژ سه بعدی و چه بسا چهاربعدی سروکار داریم و که تلفیقی است از یک انیمیشین.
-امیر شعبانیپور:
یکی از کاربردهای اصلی و مهمی که مـوجب میگردد هنرمندان و تصویرگران کتاب کودک به کلاژ تمایل داشته باشند،کیفیت انتزاعی آن است.این امر مـوجب نوعی خیالپردازی بصری در فـضای تصویر مـیگردد.بافت و فرمها جای نقش پرندگان و درختان و گیاهان را میگیرد.رابطه عناصر بصری جای رابطه عناصر طبیعی را میگیرد.به جای دیدن عناصر طبیعی،اجزا و یا تأثیرات آنها را روی کاغذ مشاهده میکنیم.فضا مفهومی غیر عینی و لامکانی پیدا میکند و جانداران،به نشانههایی کـمرنگ از جهان خارج تبدیل میشوند.
امیر شعبانیپور از هنرمندانی است که این استفاده را از کیفیت انتزاعی کلاژ در آثارش به کار میبرد.در آثار او نشانههای انتزاعی فضای کل تصویر را ساماندهی میکند.این عناصر که غالبا کل تصویر را شکل میدهند،همچون نشانههایی روی در و دیـوار سـاختمانها و نظیر کار نقاشان گرافیست است که علائم و شعارهای مورد علاقه خود را بر دیوار با هر وسیلهای نقش میکنند.با این تفاوت که این علائم در آثار امیر شعبانیپور،نظمی هنرمندانه و ساختاری پیدا میکنند.فضا غالبا در آثـار او نـقشی تعیینکننده دارد و موجودات همچون جانداران میکروسکوپی،در لابهلای این فضاها قرار میگیرند.
زمینه کلاژهای او غالبا تیره و خاکستری است و به همین دلیل،فرمها،اشیا و جانوران را روی آن قرار میدهد،رنگهای آنان تلألو و درخشندگی زیادی پیدا میکند.این درخشندگی موجب میگردد کـه او بـتواند بر موضوعات خود تأکید کند و با استفاده از ریتم رنگی،بخشهای مختلف تصویر را با یکدیگر ارتباط دهد.
یکی از نقشهایی که کلاژ در آثار او دارد،ایجاد فضای بصری و شکلگیری فضاهای مختلف در بخشهای مختلف تصویر است.به دلیـل کـنتراست رنـگی،بافتهای متنوع و فرمهای ریز و درشت، عمق بـسیاری در فـضای تـصویر مشاهده میکنیم.فضای انتزاعی با کیفیتی باروک گونه که اشیا از جلو تا عقب چیده شدهاند و گاهی تا بینهایت تداوم مییابند.تقسیمبندیهای فضا،به واسطه کـلاژی از بـافت تـوری مانند انجام میشود که جلوههای عناصر گیاهی اسـت کـه از فاصلهء دور دیده شدهاند.انگار که ناظر درون هواپیما،منظرهای کشاورزی را مشاهده میکند،نشانههایی که به واسطه دوری وضوح و عینیت خـود را از دست دادهاند و تبدیل به سطوح بافت و رنگ شدهاند و در لابهلای ایـن مزارع،گیاهان و جانوران با تلألو رنگی پرسه میزنند.
تمایلات فرمگرایانه امیر شعبانیپور در چسباندن اشیا رنگ شده روی کارش نیز آشکار است؛زمانی که خـورشید بـا یـک حلقه یا واشر رنگ شده شکل میگیرد،طوریکه به همان اندازه کـه نـشانهای از خورشید است،در عین حال ما را به یاد روش و عملی که اینگونه باعث پدید آمدن چنین اثری شـده است نـیز مـیاندازد.از آنجا که این ابزار گاه دارای فرمهای خشکی هستند،با تکرار و چسباندن چندین باره فـرمها بـر کـاغذ،اثری نامنظم و متنوع از فرم آنها ایجاد میشود و از حالت تخت بودن درمیآید.
اما فرم سوژههای امیر شعبانیپور،معمولا شـکلی خـشضک دارد.هـمین امر موجب وضوح و صراحت بیشتر آن شده است.
رنگها هم شکلی غیرواقعی و کیفیات توصیفی چندانی ندارند و رنگ قـرمز،برای مـثال میتواند هم تاج خروس،هم گلهای یک گیاه و یا نقش نامعلوم باشد.این موجب گردیده رنـگ کـیفیتی تـزیینی نیز پیدا کند و به همراه ریتم بافتهای تکرار شونده،ریتم تکراری رنگها را نیز شاهد هستیم.
امیر شعبانیپور بـا اسـتفاده از فرمهای بنیادین و کیفیتهای بصری یافت و تزیینات فراوان،اثری دلپذیر و دوستداشتنی برای مخاطب خود آفریده است.
-ندا عظیمی:
ندا عـظیمی،در سـال ۹۷۳۱ کـار خود را با تصویرسازی برای نشریات آغاز کرد.در سال ۱۸۳۱،اولین کتاب او،با نام عاشقانهها چاپ شد.به تـدریج کـلاژ نقش تعیینکنندهای در آثار او پیدا کرد.او در کتاب خود که داستان آتش گرفتن یک قـلعه بـود،با کـلاژ کردن کبریت و کاغذ سوخته،سعی کرد تکنیک کارش را با مضمون داستان ارتباط نزدیکی پیدا کند.برای او کاربرد کـلاژ دو هـدف عـمده دارد.نخست آنکه سرعت کار او را افزایش میدهد و دلیل دوم آنکه بافتهای مختلف،جنسیت و عمق بیشتری به فـضای کـارهایش میدهد.او هم مانند مرتضی زاهدی،برای سازماندهی به کارش از کیفیت اتفاقی کلاژ استفاده میکند و سپس به کارش سـامان میدهد.
یکی از کـتابهایی که با روش خاصی کار کرده است،کتاب«کی با من دوست میشوی»است. او در این کـتاب،با اسـتفاده از در بطری،تکه پارچه و دکمه لباسهای قدیمی و کاغذ و درخـتان،ظرافتی خاص بـه تـصویرسازی خود داده است؛هرچند با یکی از دلایل کاربرد کـلاژها تـوسط او در تناقض است.کاربرد کلاژ ابتدا جهت تسریع در انجام کار و پرهیز از دوباره کاری انجام میشد،اما در ایـن اثـر کاربرد منطقی پیدا کرده است.
از این دوخـت و دوزهـا،در بعضی قـسمتها بـرای نـمایش ریزهکاریها و بافتهای یک دست استفاده میشود و در بـعضی نـقاط برای نمایشخانه عنکبوت خطوطی مستقیم و نامنظم ایجاد میکند. در تقاطی که نخها تـنوع رنـگی پیدا میکنند،فضا عمق و جذابیت بیشتری پیـدا مییابد و با مضمون داستان هـم ارتـباط خوبی پیدا میکند.دوخت و دوز نخ در هـمین حـال که به فرمها عینیت و صداقت ظریفی میدهد،به واسطه نقش ریتمیک خود،فضاها را مفصلبندی میکند؛انگار کـه فـرمها به واسطه کوکهایی که او زده است،بر جـای خـود اسـتوار ایستادهاند و هرجا کـه مـا این کوکها را نمیبینیم جنب و جـوش حـیوانی را شاهد هستیم،پنداری که تار عنکبوت نه فقط در خانه خود،بلکه تمام محیط اطراف را در چنگ خود گـرفته اسـت.دوخت کار موجب شده است که فـرمها شـکلی نسبتا تـصادفی پیـدا کنند و گـاه امکان یک طراحی مـحکم و استوار را از او سلب کرده است.
-مرتضی زاهدی:
مرتضی زاهدی از آن دسته تصویرگرانی است که تمایلات اکسپرسیونیستی در آثارش موج میزند؛ آنجا که بـا خـطوط لرزان،اندام خاله سکوسکه و موجودات دیگر را تـرسیم مـیکند.البته او بـه هـمان انـدازه که به گرایشات خـود انـگیخته تمایل دارد،نگاهی ساختاری و عقلانی هم دارد.
آوردن خطی قاطع برای نمایش زمین و آسمان و تکهتکه کردن کوبیستی ساختمانها،چالشهایی است سـخت کـه نـمایانگر روح جستجوگر او دریافتن راهحلی بصری،برای آفریدن شخصیتها و ایـجاد ارتـباط فـضایی و سـاختارهای بـین آنـهاست.او با تقسیم فضا در دو بخش نابرابر،محیطی فراخ و گسترده ایجاد میکند تا تصاویر همچون واژگان روی آنان قرار گیرند و این امر،ما را به یاد خطکشیهای دفتر مشق و خط خطی کـردنهای کودکانه میاندازد.خطوط بیانی (expressive) و ساختمانی (Constructive) در نسبتی متعادل،همنشینی دلنشین و فضایی کودکانه با ساختاری محکم ایجاد کرده است.اما زمانیکه این همنشینی به نفع کیفیات ساختمانی سنگینی میکند،فضا مغشوش و موجب از بین رفتن سادگی فضا و گـویایی و صـراحت تصویری میگردد؛آنگونه که در تصویر بازار، شاهد این زیادهروی هستیم.
طولانی بودن متن موجب گردیده فضاهای فراخی که زاهدی سعی کرده آنرا حفظ کند،در بسیاری موارد باعث شلوغی صفحات شود و چند پارگی فضاهای تـصویر،تأثیر مـنفی گذاشته است. تصور کنید اگر هریک از واژههای متن یک سوژه بود،آنوقت چه جنجالی در تصویر ایجاد میشد. زاهدی با کاربرد خطوط مدادی و رنگهای تحلیلرونده که پیـش از آنـکه به خطوط کناره برسد، محو مـیشوند و گـاهی هم این خطوط را به حال خود وا میگذارد،میخواهد بر دو بعدی بودن فضا تأکید کند.او با این ترفندها،ارتباطی تلطیف شده بینابین اشیا موجودات و فضای اطراف برقرار مـیکند. او کـار کلاژ را از دوران هنرستان آغاز کـرد.برای او کـلاژ یک اتفاق کنترل شده است که پس از یافتن یک سلسله روابط،اتفاقی نظمی منطقی به آنها میدهد.
او پس از چسباندن کلاژها،پیش از آنکه به مضمونشان فکر کند،به ترکیببندی آنها نظم میدهد.سپس فرمها را پدید میآورد و سرانجام موضوعات از مـیان آنـها سر بر میآورد.کتاب پرتیها از آثار این دوران اوست.
کلاژ برای مرتضی زاهدی عنصری است که به موضوعاتش جنسیتی میدهد تا حساسیت مخاطب را برانگیزد.او با استفاده از سوراخ کردن کاغذ و ایجاد دایرههای ریتمیک رابطه فـضاهای مـثبت و منفی را شـکلی تازه میبخشد.خلأ در آثار او همچون مجسمه،مفهومی روشن و تعیینکننده در شکل دادن به فضا و فرم پیدا میکند.این تمایلات فرمگرایانه،موجب گردیده رنـگ در آثارش نقشی درجه دو پیدا کند؛همانطوری که در آثار نقاشان کوبیست رنگ حذف مـیشود.گاهی ایـن فـقدان یا کمبود رنگ، موجب میشود که ناشران روی چندان خوشی نسبت به آثارش نداشته باشند.
گاهی این استدلال را پیش میکشند کـه کـودک چندان ارتباطی با این فضاهای خاکستری پیدا نمیکند.این امر موجب شده که این تـصور پیـش آیـد که آثار او بیشتر به نقاشی شبیه است تا تصویرسازی،در آثار زاهدی،همانند بسیاری از آثار هنرمندان ایرانی،حرکت و کـنشها کمتر دیده میشود.ما ناظر آلبومی از عکسهای جانوران و انسانهای مختلف هستیم.کلاژ نقشی مهم در ایجاد چنین کـیفیتی در آثار مرتضی زاهدی دارد؛چـراکه وقـتی هنرمند فضاهای خود را برمبنای روابط فرم و رنگ تعیین میکند،رابطه پدیدههای طبیعی کم رنگ میشود.ما بیشتر با رابطه فرمی پدیدهها سروکار داریم تا رابطه طبیعی آنها.ما به جای مشاهده مکانیسم و عملکرد پدیدهها،با سیمای بـصری آنها سروکار داریم.جانوران کشیده شدهاند تا دیده شوند،نه برای آنکه با یکدیگر زندگی کنند و بر یکدیگر تأثیرگذارند.ما در دنیای فرمها و بافت و جنسیتها زندگی میکنیم.عناصر بصری صرح،زبانی گویای تصویر هستند.فقدان نشانههای زندگی عـاملی اسـت که کودک را دچار سردرگمی و دوری از اثر تصویرسازی میکند.زاهدی برای ایجاد کلاژ،از کاغذهای با گرمهای مختلف که تمایلات خاکستری، نخودی،چسبهای شیشهای زردرنگ،منگنه،انواع باغچهها و برشها استفاده میکند.
گاهی کلاژهای او آنقدر ضخیم میشود که شکل نقش برجسته پیـدا مـیکند و این بر خاصیت فرمال کارهای او تأکید بیشتری میکند.تمایل به کیفیات انتزاعی در آثار مرتضی زاهدی موجب گردیده که موجودات او کیفیت فیزیکی خود را از دست بدهد.سنگینی بدن را روی پاها نمیتوان احساس کرد؛انگار که موجودات همه روی زمـین دراز کـشیدهاند.این وضعیت موجب تأکید بیشتر بر کیفیت دو بعدی تصویر و توجه ما به این نکته میشود که هنرمند روی سطح دو بعدی کاغذ تأکید دارد. یک طرف و نیازهای مخاطب خود یعنی کودک،تعادلی ایجاد کند،به نـتایج ارزشـمند بـیشتری دست خواهد یافت.
-علی هاشمی شهرکی:
کاربرد کامپیوتر همانطور کـه ابـعاد گـوناگونی در عرصههای مختلف پیدا میکند،کمک به سزایی هم در تسریع و تحول کاربرد کلاژ کرده و این امکان را به هنرمند داده است تا کلاژ،تنوع و کیفیت متفاوتی با آنـچه پیـش از ایـن این داشته است،بیابد.
علی هاشمی شهرکی یکی از هنرمندانی است کـه بـا کلاژ کامپیوتری،راه خاصی برای خود بر میگزیند.او به جای،آنکه از بریدههای کاغذ و اشیای مختلف برای فضاسازی خود بهره بگیرد،ابتدا آنها را اسکن مـیکند و سـپس در کـامپیوتر کنار هم قرار میدهد.این روش،این امکان را به او میدهد تا بتواند فـرمهای کلاژ شده را به دلخواه و در صورت ضرورت تغییر دهد.
از تغییر رنگ گرفته تا نگاتیو کردن آنها،او میکوشد برشهایش شکل دسـتی خـود را حـذف کند. این امر موجب میشود برشهای کامپیوتری که گاه موجب خشکی و یـکنواختی فـرمها میشود،از بین برود.
او برای کلاژ خود،به عنوان مثال اگر بخواهد دختری را کلاژ کند،به جای آنکه برشی از شکل دختر را بـطور کـامل دربـیاورد،ابتدا با تعدادی خرده کاغذ و نقش و کنار هم قرار دادن آنها در کامپیوتر، آنها را سرهمبندی مـیکند و ایـن امـر موجب میشود که فرمهایش از جنسیتهای مختلفی برخوردار گردند.
یکی از استفادههای جالب توجهای که او از کامپیوتر میکند،این است کـه گـاهی فـرمهایش را نگاتیو میکند تا از قابلیت کاربرد فضاهای منفی و مثبت بهره ببرد.برای مثال،او در فضایی پرکنتر اسـت و تـک فام،زمانی که میخواهد فضایی اندرونی خانه دیو را نشن دهد،به صورت نگاتیو دیو را نـشان میدهد تـا تـفاوت فضای هراسانگیز درون که با وسعت زیادی نشان داده شده است و فضای روشن بیرون که وسعت کـمی دارد،عـیان گردد.
این نوع جابهجایی تیرگی و روشنی،موجب میگردد که فضایی یکپارچه و هماهنگ از عناصر طرح به صورتی بـه هـم بـافته ایجاد شود.این فضاهای سیاه و سفید و یکدست،موجب میگردد که فضایی دراماتیک در صحنه ایجاد شود تا سوژههای بـرمبنای اهـمیتشان تقدم و تأخر پیدا کنند.فرم فضاها در این تصاویر،شکلی بارز و تعیینکننده پیدا میکند و هـر مـکان نـه تنها عملی را به نمایش میگذارد، بلکه خود نیز به عنوان فرمی که گاهی کیفیت جاندار بـه خـود مـیگیرد،ظاهر میشود.این فضاهای پرکنتر است،موجب گردیده که کیفیت روایی تصویر بیشتر دیده شود و رابـطهای کـه بین پدیده وجود دارد،عیانتر باشد.
یکی از کاربردهای کامپیوتر برای او،صرفهجویی در وقت است.او از خطوط و نقشها و دوایر و خوشنویسی و…استفاده و طراحی خـود را رنـگ و تبدیل به فرمهایی میکند که از یک جنس هستند. یکی از داستانهایی که او تصویرسازی کـرده،داستان پسـری است که عاشق دختری میشود.این دختر طلسم شـده،و مـیرود نـزد کسی که به او میگوید باید طی الطـریق کـنی تا طلسم شکسته شود. یک گنجشک به او میدهند و سپس پیر وقتی میفهمد که حـرفهای او درسـت است،برایش یک اسب بالدار میفرستد تـا بـه مقصد بـرسد.او در ایـن داسـتان تمام طراحیهایش را اسکن میکند و تمامی سازماندهی تصاویرش در کـامپیوتر انـجام میشود.
او بر روی طرحهای خطی،کلاژهای مختلفی انجام میدهد.ابتدا در محیط کرل طراحیهای را به شکل بیتمپ درمـیآورد.این امـر موجب میشود که زمینههای طراحیها را بـتواند حذف کند و سپس خطوط و سـطوح داخـل آنرا رنگ میکند.در لابهلای هـمین خـطوط،از انواع و اقسام کلاژها و از عکسهای مختلف و بافتهای گوناگون استفاده میکند.
به منظور ارتباط خطوط اصلی کـه سـاختار خطی کار را تعیین میکند،با شـکلها و جـنسیتهای گوناگون،معمولا رنـگ آنها را تنوع مـیدهد.این امـر موجب میشود که خـطوط از حـالت شبکه یکدست و یکنواخت دربیایند و از زمینههای رنگی و جنسیتها جدا نشوند.از طرقی،موجب میشود که فضا عمق بـیشتری بگیرد.
از آنـجا که خود داستان کتاب کلاژی بـود از داسـتانهای مختلف،او بـا کـاربرد مـتنوع کلاژها، کوشید پراکندگی داستان را بـا تکنیک کلاژ به نمایش بگذارد.
هاشمی شهرکی هنرمندی است که بسته به مضمون و ماهیت داستانهایش،روشهای مختلفی در کـاربرد کـلاژ استفاده میکند.
برای او مفهوم کلاژ،دامنه گستره وسیعی را دربـرمیگیرد و شـکل و مـفهوم سـنتی آنـ چندان نمیتواند تعریفکننده مـفهوم کـلاژ در کارهایش باشد.دامنه این خیالپردازیهای او،به نحوی است که شاید بدون کامپیوتر دچار خلل و محدودیتهایی شود.کامپیوتر برای او ایـن امـکان را پدیـد میآورد که تصاویری از دورانهای مختلف بسازد و پدیدههای گـوناگون را بـرحسب ضـرورت،با دخـل و تـصرف کم یـا زیاد کند تا فضایی خیالانگیز و توهمزا به وجود آورد.این توهم ناشی از فضاهای نگاتیو و پوزیتیو و یا کنار هم قرار گرفتن عناصری از اعصار مختلف است با کلاژی از مضامین و جـنسیتهای مختلف که با روشی هوشمندانه به کار برده شده است.
-نور الدین زرین کلک:
کلاژ در آثار زرین کلک شاید جایگاه چندان زیادی نداشته باشد،اما محدود آثاری که او در زمینه کلاژ کار کرده است،ویژگیهای بارزی دارد.او هنرمندی اسـت کـه وفاداری خود را نسبت به موضوع و داستان نشان میدهد.به همین دلیل،کلاژهایش شکلی توصیفی پیدا میکند.درواقع کلاژهای او واقعگرایانهترین بخش از تصویرسازیهایش را تشکیل میدهد.
در یکی از تصویرسازیهای او،ما شاهد کودکان قالیبافی هستیم با رنگهای خاکستری ملایم در گوشه لبـاسهایشان کـه ناظر کودک دیگری هستند که سرگرم قالیبافی است.تنها کلاژ به کار رفته شده در تصویر،قطعه فرش نیمهبافتهای است که با رنگ گرم خود و جزئیات بسیار،فرم قـالب تـصویر است و با قاطعیت مضمون داستان را بـه نـمایش میگذارد.فرمهای رنگی و خاکستریهای ملایم لباس بچهها و گلولههای نخ قالی،فرم خشک فرش را تلطیف میکنند.
در یکی دیگر از نقاشیها باز هم نقش قالب قالی را میبینیم،اما دامنه خیالپردازی وسعتد بـیشتری پیـدا کرده و فضایی سورئالیستی آفـریده اسـت.نقش قالی جاندار شده است و دو دختر،پسر سوار بر قایقی در زمینه قالی در حال پارو زدن هستند.
کاربرد نقوش سنتی را در آثار زرین کلک،نشاندهنده میل وافر او در کاربرد عناصر سنتی است تا به آثارش هویت ملی دهد،هویتی که در آنها عناصر مـدرن و کـودکانه،به شکلی مسالمتآمیز و هماهنگ در کنار هم قرار گرفتهاند.تکنیک برش (cutout) از دیگر تکنیکهایی است که زرین کلک در دیگر کتابش به کار برده است.این روش،به واسطه اینکه او هنرمندی است که میخواهد هر چیزی با وضوح و صـراحت بـیشتری به نـمایش گذاشته شود،در آثار به کار برده میشود.این روش خصوصیتی که دارد،این است که از جزئیات عناصر تصویر به میزان زیـادی کاسته شده،فقط عناصری که مضامین داستان را بیان میکند،باقی میماند.حذف جزئیات،امکان ایجاد رابـطهای فـضایی و بـصری بین عناصر تصویر را امکانپذیر میکند.
فهرست منابع و مآخذ فهرست منابع فارسی
۱.آرناس یوروادردور هاروارد،تاریخ هنر نوین،ترجمه محمد تقی فرامرزی،نشر وزین و نگاه،تهران،۸۶۳۱،داگلاس کوپر،تاریخ کوبیسم،ترجمه مـحسن کـرامتی،نشر نگاه،چاپ سوم ۲۸۳۱
۲.جلال الدین اکرمی،تاریخچه تصویرسازی در ایران،انتشارات مدرسه،تهران،۴۸۳۱
۳.روبین پاکباز،دایره المعارف هنر نشر فرهنگ معاصر،تهران،چاپ سـوم ۲۸۳۱
۴.زهره طـوسی و سـکینه ابراهیم،کاغذ و تا،نشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان،تهران،چاپ اول ۳۶۳۱
۵.علی محمد حسین،کتاب چکمه،نشر همایش دانش،تهران،چاپ اول ۵۸۳۱
۶.کتاب شناخت و ساخت کاغذهای دسـتساز،ترجمه و نگارش احمد مقبل اصفهانی،نشر آستان قدس رضوی،مشهد،چاپ اول ۰۸۳۱
۷.کتاب کاغذ،ترجمه و تألیف علیرضا پورممتاز و شهره مـدرس تهرانی،نشرخانه کتاب،تهران،چاپ اول ۰۸۳۱
۸.مجله گرافیک،کلاژ کـاغذ رنـگی(لئو موهانان)،ترجمه سبائلی سال چهارم،تهران،بهمن سال ۴۷۳۱
۹.مجله گرافیک،نقش برجستههای کاغذی(جاناتان میلتون)،ترجمه شهرام سبائلی تبریزی،سال هفتم تهران،اردیبهشت-تیر ۳۷۳۱
۰۱.مجله گرافیک،نقش برجستههای کاغذی(جوناندل)،ترجمه شهرام سبائلی تبریزی،سال سوم،تهران،دی ۳۷۳۱
۱۱.محسن ابراهیم،فصلنامه هنر پاپ آرت،تهران،تابستان ۳۷۳۱ شماره ۵۲
۲۱.محسن ابراهیم،فصلنامه هنر،کانستر اکیتویسم تهران،تابستان و پاییز ۷۶ شـماره ۶۱
۳۱.محسن ابراهیم،فصلنامه هنر،سورئالیسم(در ژرفای گنگ رویا)تهران،تابستان-پاییز ۶۶۳۱ شماره ۴۱
۴۱.محسن ابراهیم،فصلنامه هنر،فوتوریسم،تهران،تابستان ۵۶۳۱ شماره ۱۱
۵۱.محسن ابراهیم،فصلنامه هنر،کوبیسم،تهران،زمستان ۴۶۳۱ شماره ۰۱
۶۱.محسن ابراهیم،فصلنامه هنر،مکتب داد،تهران،بهار ۶۶۳۱ شماره ۳۱
۷۱.مرتضی گودرزی،هنر مدرن،چاپ اول نشر سوره مهر،تهران،۱۸۳۱
۸۱.مهدی حسینی،کولاژ و مکتبهای ادبی،فصلنامه هنر،شماره ۵۱،بهار ۶۷۳۱
۹۱.هلن گاردنر،هنر در گذر زمان،ترجمه محمد تقی فـرامرزی،چاپ دومـ،نشر نگاه،تهران،۳۷۳۱
۰۲.یحی ذکاء،هنر کاغذبری در ایران،نشر فروزانروز،چاپ اول،تهران،۶۷۳۱،شیراز ۰۰۲۲ نسخه
پایان مقاله