یکی از بحثهای داغی که عموما در میان دیزاینرها درمیگیرد این است که آیا داشتن توان و استعداد طراحی (به معنی drawing) اصلا به درد یک دیزاینر میخورد و برای او اهمیتی دارد یا خیر؟ منظورم این است که، آخر دیزاینر که دیگر نیازی به نقاشی کشیدن ندارد، بعدهم کامپیوتر تمام این کارها را برایش انجام میدهد دیگر. چندتایی عکس دانلود میکنی و از فیلترهای فراوانی که برای این حوزه کاری ساخته شده استفاده میکنی و در فتوشاپ بالاخره سروته قضیه را هم میآوری و اتفاقا نتیجه کار هم عموما رضایتبخش از آب در میآید!
اما طراحی کردن صرفا پدیدهای برای به تصویر کشیدن تصویری که در ذهن داریم یا صرفا قضیهای زیبایی شناختی نیست، مبحثی بسیار فراتر از این قبیل تصورات است. طراحی فرآیندی منجر به درک زبانی بصری است. زمانی که مشغول ترسیم چیزی هستی عملا با دیدگاه متفاوتی به آن نگاه میکنی و به یک آگاهی متفاوت میرسی. از خود میپرسی چرا هرچیزی به یک شکل خاص بنظر میرسد و در آخر به درک صحیحی از ساخته و پرداخته شدن هر چیزی میرسی. اینکه نور چطور با سطح تعامل پیدا میکند، چطور رنگها بر یکدیگر تاثیر میگذارند، مباحثی که شاید در نگاه اول اینطور در آن دقیق نشوی و سئوالاتی که در یک نگاه ساده به اطراف هرگز به ذهنت خطور نکند. برای اینکه بتوانی طراحی کنی باید به درک صحیحی از تمامی این مباحث برسی. حتی اگر قصد به اتمام رساندن طراحی را هم نداشته باشی اصلا اهمیتی ندارد، اما باید درنهایت این درک صحیح را پیدا کنی. چیزی که در این میان اهمیت دارد این است که خودت را در فرآیند طراحی قرار داده و بهنوعی در آن فرو بروی!